حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۸ شهریور ۹۶، ۰۹:۳۷ - :) (: :.
    دقیقا
  • ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۳۲ - ABOLFAZL :.
    :)

۲۹ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

همیشه چایی روضه رو دوست داشتم ... از بچگی.

یه طعم خاصی داشت 

یه احساس آرامش + یک لطافت روح

بوی اسپند توی حسینیه ... از صد تا بوی ادکلن فرانسوی اصل و ادکلن ایموشن و... بهتر بود

دوباره محرم اومد... سلام....

یک سجده ی شکر بابت این که امسال هم قراره باشیم... یک یاحسین دیگه بگیم ... یک اشک هدفمند بریزیم

اما یک افسوس...

تا الان که قسمت نشده ایام محرم رو کربلا باشم... امسال نیز هم... :(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۴
سر دبیر

امشب بعد از مدتها .. گریه کردم

خیلی چسبید.... آخیش....

جاتون خالی 

عه نه ببخشید.... انشالله توی شادی هاتون جبران کنیم 

ای بابا...

ربطی نداشت نه؟

شاد باشید که ربط داره پس شاد باشید

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۵
سر دبیر

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۲:۰۴
سر دبیر

امروز بچه ها پرسیدند فلانی می یای کلاس؟

گفتم اره

هیچ وقت انقد برق خوشحالی رو توی چشاشون ندیده بودم

آخه ظاهرن جلسه پیش که نبودم؛ استاد متکلم وحده بوده و هیچ بحثی رخ نداده و کلاس کسل کننده بوده

امروز دل مومنات رو شاد کردم 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۸:۵۰
سر دبیر

(به کنایه بخونید)

بد نباشد کتاب نمی خونم جدیدنا

://

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۳
سر دبیر

به یک تصمیم جهت گرفتن نیازمندیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۲۱:۴۷
سر دبیر

جدیدنا هر وقت با خودم می خوام حرف بزنم باید از قبل وقت بگیرم

بیچاره من

چقد من منتظره با خودم صوبت کنه

من نره معتاد بشه بیفته توی جوی آب؟!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۵
سر دبیر

از وقتی یاد گرفتم که دغدغه هام باید در راستای دغدغه های حضرت آقا باشه

دلم بدجور برا آقا تنگ شده...

یعنی میشه یه روزی همای سعادت روی شونه های من بشینه و از نزدیک حضرت آقا رو زیارت کنم؟

یعنی میشه قبل از مردنم حضرت آقا رو ببینم؟

بعد بهشون بگم آقا تا جایی که تونستم عَلَم فرهنگ و علم و اندیشه ی کشور رو دارم می برم جلو

بهشون بگم تا زمانی که نفسم بیاد و بره هستم در رکاب شما

بهشون بگم فدایی شما هستم و خواهم ماند...

بهشون بگم منم سرباز شما توی میدون جنگ نرم.... 

بهشون بگم که چه کارا کردم و کیا زمینم زدند ولی فقط به خاطر شما و به عشق شما از زمین بلند شدم و بدون توجه به زخم هام به راهم که میدونم خشنودی خدا و امام زمان و شما در اونه قدم هام رو محکم تر برداشتم

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۳۲
سر دبیر

دیروز کلاس نقدمون تموم شد...

(بغض)

(آبریزش بینی)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۱
سر دبیر

امروز دوستم گفت "موضوع پایان نامم رو اولش دوست نداشتم ولی الان خیلی دوستش دارم"

گفتم: میگن علاقه بعد از ازدواج به وجود میاد. دیدی شد!؟

من: :p

دوستم: 0- 0

پایان نامه: :/

بعد الان من که موضوع پایان نامم رو قبل از تصویب دوست دارم ینی بعدش ازش متنفر میشم؟؟؟

ینی طلاق علمی رخ میده؟؟؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۸
سر دبیر