حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۸ شهریور ۹۶، ۰۹:۳۷ - :) (: :.
    دقیقا
  • ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۳۲ - ABOLFAZL :.
    :)

۴ مطلب با موضوع «کتابخانه» ثبت شده است

اگر نتوانیم مردم تشنه را با آب پاک و زلال سیراب کنیم، دیگران آنها را با آب آلوده سیراب می‏کنند و رفع این آلودگی هزینه زیادی دارد.

نوشتاری از : نصیبه داوودی

جهاد...
این بار جهاد با قلم است. "که پروردگار عالم به نوک این قلمی که وارد جهاد می‏شود قسم خورده است:   وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ "
"اگر نتوانیم مردم تشنه را با آب پاک و زلال سیراب کنیم، دیگران آنها را با آب آلوده سیراب می‏کنند و رفع این آلودگی هزینه زیادی دارد."
(نماینده ولی فقیه در استان فارس)
داستان، داستانِ انقلاب است. داستانِ به استقبال جهاد رفتن و شتافتن به سوی شهادت. داستان معلم بودن و آموختن. دنیا محل گذر است این دنیا محل کاشت است و آن دنیا محل برداشت. هر آن چه که دست توست آخرتت را می‏سازد حتی اگر آن ودیعه قلمت باشد.
هستد افرادی که با قلمشان جهاد می‏کنند. قلم آوینی، قلم مطهری، قلم بهشتی..."
و هستند افرادی که با صدایشان جهاد می‏کنند. صدای خمینی، صدای خامنه ای، صدای کافی، صدای همت، صدای باکری.... همه و همه جهاد می‏کنند تا اسلام بماند و با همین قلم‏ها و صداها بود که انقلاب‏ها کردند.
شهدای دانشجوی فعال در انقلاب، تمامن شاگردان مکتب خمینی ‏اند. آنان چه زیبا قلمشان را با قدمشان و قلبشان را با آرمان‏های خمینیِ راحل همراه کردند. و از هر رودی خود را به دریای انقلاب خواهی و اسلام خواهی متصل می‏کردند.
می‏خوانیم سرگذشت یکی از همین دریادلان انقلابی را که چگونه شاگردِ امام بودن را و معنای واقعی جهاد با قلم را هم چون شهید آوینی توانست در عصر خود معنا کند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۵
سر دبیر

فرصتگاه خوانش....

عبدالرحیم‌ همیشه‌ تنها است‌، هر چند که‌ من‌ در کنارش‌ هستم‌. آنقدر که‌ بچه‌ها ما را با هم‌ می‌شناسند. هر وقت‌ صحبتش‌ می‌شود، نمی‌گویند عبدالرحیم‌، می‌گویند دوست‌ فلان‌کس‌....

عبدالرحیم‌ چرا نمی‌ری‌ افغانستان‌ بجنگی‌؟ دشمن‌ ریخته‌ تو خونه‌هاتون‌. مگه‌ فرقی‌ هم‌ می‌کنه‌؟ عبدالرحیم‌ جواب‌ می‌داد: «دلم‌ چرکینه‌. اونجا هم‌ جنگیدم‌، اما وقتی‌ دیدم‌ اول‌ جنگ‌ هفتاد و دو ملته‌ بعد جنگ‌ با روس‌، دلم‌ چرکین‌ شد. اومدم‌ یه‌ جایی‌ که‌ دلم‌ قرص‌ باشه‌. اومدم‌ یه‌ جایی‌ که‌ از یه‌ رهبر فرمان‌ بگیرن‌. همه‌ یه‌ شعار بدن‌، رو به‌ یه‌ قبله‌ نماز بخونن‌ و به‌ طرف‌ یه‌ سیبل‌ نشونه‌ بگیرن‌

‫عشق، رفاقت. واژگانی که امروزه دستخوش تحریفاتی شده‏ اند و چهره‏ ی دیگری از خود نشان می‏دهند. عشق، که دیگر مجازی آن پررنگ‏تر شده و رفاقت، که بدل شده به حلقه‏ی مفقود شده در زندگی انسان.

کجایند فرهادهایی که کوه‏ها کندند به خاطر شیرین‏ها. و کجایند مجنون‏هایی که فراغ‏ها دیده‏اند در جدایی لیلی‏ها و.... "کجایند مردان بی‏ادعا"

چقدر دل‏چسب است اگر این علاقه، علاقه‏ ی ماموم به امامش باشد. چقدر دل‏چسب است اگر این علاقه، در عین سَبَبیت، نَسَبی  باشد و چقدر دل‏چسب‏تر است علاقه‏ ی یک غریبه به رهبری آشنا. نلسون ماندلاها و فیدل کاستروها و هستند افرادی که می‏توانند مدعیانی باشند بر این ادعا. آن وقت است که جان دادن‏ها شیرین می‏شود. رفاقت‏ها و علاقه‏ ها رنگ خدایی می‏گیرند و چه رنگی بالاتر و بهتر از رنگ خدایی. این علاقه می‏تواند جذاب‏تر به نظر برسد زمانی که ساختار شکنی کند و مرزها را به هیچ بگیرد و اختلافات قومیتی و نژادی را در اتحاد عقیده‏ ای در هم آمیزد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۸
سر دبیر
نوشتاری از : نصیبه داودی
پیش از معرفی
قدمت هر کشوری، به تاریخ آن بستگی دارد. تاریخ در واقع موزه ی عبرت است. که هر کشوری چه برای خودش و چه برای دیگر ممالک می تواند آن را ارائه دهد و درس بگیرد. زمانی تاریخ عبرت آموز می شود که از بایکوت خبری، خبری نباشد. و تمام خوب ها و بدها رخ نشان دهند. چه در قالب داستان و چه در قالب های دیگر. و در این صورت است که می توان گفت تاریخ معلم انسان هاست.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۰
سر دبیر

جهاد، جهاد است.
نوشتاری از:نصیبه داودی
آغازگاه
بارها شنیده‏ ایم که جهاد در همه حال و همه زمان در حال رخ دادن است. جهاد، یا اکبر می‏شود و یا اصغر؛ که اگر جهاد، اصغر بود لباس رزم را بر تن خواهی کرد و در جبهه‏ ی نبرد حق علیه باطل خواهی جنگید و اگر جهاد، اکبر نام گیرد، مبارزه با نفست می‏شود؛ هدفت. آنجاست که در راه اعتلا و ارتقاء انسانیت و رسیدن به کمال، باید خود را به بهای نازل گناه نفروشی و خصایل نیک را پرورش دهی و این است جهاد اکبر.
بودند، زیبا صفتانی که جهادِ اصغر را دوشادوش جهادِ اکبر به انجام رساندند. جبهه، دانشگاهشان بود. معلمشان، آفریدگار و زنگ تفریحشان، لحظه‏های ناب نیایش.
می‏خوانیم آن چه را که از این جهاد باید بدانیم، راه و روشش را، آموزه‏ های قرآن را، که چگونه عده‏ ای آن را در مقام عمل تفسیر کردند. باشد که، فانوسِ وصل و لقاء الهی باشد، برای ما. اعتقاد ناب می‏خواهی؟ خالصانه؟ پس بخوان آن چه که در "جنگ پابرهنه" گان رخ می‏دهد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۷
سر دبیر