این مملکت عمار میخواد و مختار
لطفن بصیرت داشته باشیم....
این مملکت عمار میخواد و مختار
لطفن بصیرت داشته باشیم....
به طرف ، نهایتن سه بار (خیلی نیستا) بهش میگی بابا کارت درسته دمت گرم و ازین حرفا
دیگه از اون لحظه به بعد ... به زمین زیر پاش هم منت داره...
دیگه حالا خدا رو هم بنده نیست....
توی این روزا بقدری سرم شلوغه البته بیشترش بابت امتحاناته ، کتاب خوندن رو گذاشتم کنار
امروز برای جبران دلتنگی ها رفتم سر قفسه ی کتابهام....
تلاقی یک نگاه با چندین نگاه...
در هم تنیدگی اشک ها و لبخندها...
یه زمانی توی کتابفروشیی مشغول بودم که البته بیشتر جنبه ی دفتریش بود و مشاوره در مورد کتابها بسته به دانشی که داشتم...
یه روز بحث در مورد کتابهای ترجمه شده برای کودکان شد .... کتابهایی بود که همه چی توش بود الا فرهنگ خودمون... (سانسور باس کنم محتویاتش رو)
چند وقت پیش برادرزاده ام دو ساله شه گفت با همتون قهرم....
بعد ما مونده بودیم از کجا یاد گرفته...
خانوم برادرم گفتند یک کتابی داره که احساسات رو میگه این قهر کردن رو هم توش داره از اونجا یاد گرفته....
ایول تاثیر کتاب....
ایول این همه تاثیرات....
خوشحالم که فرشته ی عمه به عمه ش رفته و اهل کتابه...
کنون به آب می لعل خرقه می شویم
نصیبه ی ازل از خود نمی توان انداخت
:)
رفتم پیش دوستم که نابیناست خیلی قبولش دارم...
بهش گفتم توی این پایان نامه بدجور زمان روی اعصابه
یه حرفی زد که تلنگر بود گفت:
زمان رو بی خیال شو سعی کن کاری تحویل بدی که خیلی ها ازش استفاده کنند. هیچ کسی نمیگه نمره تو چند گرفتی همه به این نگاه می کنند که چقد تاثیر داشته توی کشورت...
قسمتی از پایان نامه ی من به دفاع مقدس ربط داره .... توی مرور متون به اسنادی رسیدم که نشون میده چه ظلمی در حق این مملکت کردند . همین صدام و هم کاسه هاش...
اینا حتی اگر هیزم جهنم هم بشند که میشند باز هم کمه....
:(
تشکر میکنم از خبیث ترین افراد هفته....
افرادی که کل طول ترم رو سر کلاس نبودند. محض رضای خدا فقط یه جلسه حاضر شدند ... و الان در به در دنبال بهترین و تاپ ترین جزوه های کلاسی هستند....
همین افرادند که انگیزه تحصیل رو میفرستند توی باقالی ها
:|