حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۸ شهریور ۹۶، ۰۹:۳۷ - :) (: :.
    دقیقا
  • ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۳۲ - ABOLFAZL :.
    :)

۷۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

لا اکراه فی الخواندن

همین :)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۰۵
سر دبیر
گفت: دو جا تسبیحم پاره شد، یکی گودال قتلگاه و یکی خونه ی حضرت علی. تسبیح رو گره زدم دوباره پاره شد...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۱۳
سر دبیر
همیشه هر زمان که حالمون خوبه، از اتفاقات اون لحظه عکس و فیلم میگیریم... که بمونه واسه مون....
بعد از مدتها، وقتی به اون عکس ها و فیلم ها نگاه می کنیم دلمون میگیره... اگه صاحب یا صاحبان اون عکسها و فیلمها باشند، دلمون واسه اون لحظه ها تنگ میشه، اگر هم نباشند، دلمون واسه نبودن اون آدما تنگ میشه....
پس واسه چی عکس و فیلم جمع می کنیم؟


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۰۵
سر دبیر
مورد داشتیم ، به دلیل این که چند روزی بارندگی زیاد بود، فکر کرده که دیگه آب هست و بحران آب برطرف شده و همه چی بخیر گذشته، شلنگ آب رو آورده، با فشار قوی، به بچه ش آموزش شستن ماشین رو میده.
خب، انسانِ بدون فهم و درک و فاقد شعور... تو خودت عامل بحرانِ آبی (از میان برخیز)، اینقدر ننداز گردن تابش بیش از حد خورشید و این حرفا....




۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۵۰
سر دبیر
وقتی بدون هیچ منتی، و بدون هیچ چشم داشتی کمک می کنی به کسی، میگند چه بی کلاسه
در حالیکه این تواضعه...
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۲۳
سر دبیر
بچه که بودیم می گفتند از غریبه ها چیزی نگیرید... بزرگتر شدیم به بچه های الان می گیم از غریبه ها چیزی نگیرید...
رسیدیم به جایی که گفتند، هر لینکی رو که غریبه س باز نکنید...

پ.ن: قانون همون قانونه، فقط موارد استفاده ش متفاوته.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۵۵
سر دبیر
توی اینستاگرام، رفتم دیدم پای یه پستم یه انگلی که بیشتر شبیه تن فروشان بود اومده لایک کرده...
منم در جواب این محبت بدرد نخورش رفتم بلاکش کردم...
باید خیلی ها رو توی دلم بلاک کنم... بعضیا رو هم بلاک اند ریپورت ....
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۵۳
سر دبیر
دلتنگ که باشی، حالت، زمان می برد تا خوب شود... اصلن باید باشد کسی که دلت هوای او را کرده... و وای به روزی که دیگر نباشد و دیگرتر برنخواهد گشت

پ.ن: پدربزرگم مهمان همسرش است... چقدر دلم برای هر دویشان تنگ است. امروز همه آمده بودند... از نماینده ی مقام معظم رهبری در مشهد گرفته تا رئیس دادگستری فلان ناحیه.... و جای او خالی بود...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۰۹
سر دبیر
امروز پسرِ حاجی اومده بود خونه ی حاجی. انقدر سر به سر حاجی میزاشت که حاجی رو از ته دل می خندوند...
چقدر شبیه پدربزرگم بود... حالا دیگه حاجی شد تنها پدربزرگ من...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۱
سر دبیر
کنار خاطرات کودکی ام پیرمردیست با لبخندی از جنس گیلاس که زیر سایه تاک حلاجی می کند ابرهای خانه را و لبریز از غرور به زنجیر می کشد عشق را در برابر شهربانوی قصه
سایه اش برای همیشه از روی سرم محو شد. پدربزرگ عزیزم را می گویم. بعد از نماز صبح قصد سفر کرد. پروازش را مقدر کردند جمعه باشد. آخر کسی که صد سال بندگی خدا را کرد آمرزیده شده بود.

پ.ن: امروز در حالی که بدن بی جان پدربزرگ، روی تخت بود و همه اشک می ریختند، به این فکر می کردم که همونطور که کوه ها میخ های زمین اند و زمین رو نگه داشتند که متلاشی نشه، پدربزرگا و مادربزرگا هم میخ های فامیل اند... و فامیل ما دیگه هیچ میخی نداره.

پ.ن: خدا سایه ی داییم رو که تنها پسر خونواده بوده، رو بالای سرمون نگه داره. چرا که الان بزرگ فامیل و تنها امیدمون ایشون هستند.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۴۸
سر دبیر