از زمانی که یادم میاد هر زمان رفتم سیر مطالعاتی رو شروع کنم افسردگی می گرفتم
به محض این که یکم از کتاب خوانی میخوام لذت ببرم همون خوندن کتاب میشه باعث افسردگیم
این خیلی زشته
دوستان مشکل از منه به کتاب خوانیتون ادامه بدید
از زمانی که یادم میاد هر زمان رفتم سیر مطالعاتی رو شروع کنم افسردگی می گرفتم
به محض این که یکم از کتاب خوانی میخوام لذت ببرم همون خوندن کتاب میشه باعث افسردگیم
این خیلی زشته
دوستان مشکل از منه به کتاب خوانیتون ادامه بدید
توی کتابی که می خوندم "درباره دموکراسی" نوشته بود آزادی به معنای بی بندوباری نیست چرا که اون خودش نوعی بردگیه و در اسارت نفس اماره بودن
بلکه آزادی همون چیزیه که بنده ی الله بودن تعبیر میشه و متصل شدن انسان به یک وجود و منبع بی نهایت
آخی چقد پس افرادی که اینطور فک می کنند که اگه آزادی در رفتار داشته باشند آزادند و حریت رو در اون می دونند چقد اشتباه می کنند
استاد مربوطه (م. ش) کتاب "درباره دموکراسی" رو تموم کردم
:)
حرکت بعدی رو انشالله می زنیم
دیشب توی اتوبوس داشتم کتاب "درباره دموکراسی" رو می خوندم
بعد از سالیانی ما تصمیم گرفتیم کتابی هدفمند بخونیم هیچی از یه طرف یه بچه اتوبوسو گذاشته بود روی سرش
از یه طرف خانوما با هم صحبت می کردند
از یه طرف اتوبوس ترمزهای بدی می گرفت
از همه مهم تر خستگی ناشی از اون روز کشش مغزی نزاشته بود
یادمون باشه که اگر کتابی که محتوای قابل تامل تری داشته باشد رو یه جای شلوغ بخونی میشه:
کتاب بی محل...
بر وزن خروس بی محل
یه دوستی دارم توی کرمانه به نام سرکار خانم ح. ذ ... عاشقشم. توی این نابسامانی های ساخت فیلم، خیلی کمک حالم بود...
به قدری به ایشون ارادت دارم که نگو و نپرس
انشالله خدا شهیدش کنه...
این بهترین دعایی هست که میتونم در حقش داشته باشم...
ح. ذ عزیز.... آی لاو یو...
دیروز رفتیم ویلچر حاجی رو پس بدیم اما متاسفانه یادمون رفت که چفیه بنده خدا رو بهش بدیم
مسیج زدیم بهشون ایشون فرمودند که نیازی نیست...
حالا میخوام قابش کنم بزنم به دیوار اتاقم که یادم باشه آنچیزی رو که باید یادم بمونه...
یاد این جمله افتادم:
حاجی باید حاجی باشد (که ایشون واقعن بودند)
و نیز...
آخوند باید روحانی باشد
دانشجو باید دانشجو باشد
...
این متن رو یه جا دیدم خیلی خوشم اومد می زارم شمام فیض ببرید:
خدایا... دلم میخواهد ... دفتر مشقم را باز کنم ... و دوباره تمرین کنم...
الفبای زندگی را..
من.... چیزی شبیه زندگی کردن را فراموش کرده ام...!!!!
می خواهم... خط خطی کنم... تمام آن روزهایی که دلم را شکست... دلم... می خواهد....
اگر معلم گفت... در دفتر نقاشیتان هر چه می خواهید بکشید...
این بار ... تنها... و تنها...
نردبانی... بکشم... به سوی تو خدای من...!!
مطالعه کردن بدون عشق، علم بدون احترام و آموزش بدون احساس از بدترین گناهان معنوی است