دیدار اعضای بسیج رسانه و فعالین و مدیران رسانه ای مشهد، با آیت الله علم الهدی بود. من هم یه جورایی دعوت شدم؛ برای عکاسی. مراسم قرار بود بعد از نماز ظهر و عصر شروع بشه و من هم دقیقا همون موقع رسیدم.
مهمانها کمکم میامدند. احدیان، مدیرمسئول روزنامه خراسان، شجاعی مدیر مسئول سابق خراسان و مدیر مرکز آموزش تخصصی رسانه، استادم جناب آقای محمودی عزیز، سرهنگ سالاری جانشین بسیج اقشار و دیگران...
همینطور دوستانم مثل آقای صابر، آقای فیروزشاهیان (معروف به فیروز نیوز)، آقای مشهدی، آقای خلخالی و ... که البته بعضیشان دیرتر رسیدند.
چند دقیقه ای از اذان گذشته بود. در به در دنبال کسی می گشتند که اذان بگوید. چون کسی نبود، بنا شد اذان را من بگویم. برای اولین بار در یک جمع رسمی و این چنینی. نوبت نماز رسیده بود و امام جماعت نماز را بسته بود. یکی باید مکبری میکرد. گشتند، نبود؛ قرعه را به نام من بی تجربه زدند. برای اولین بار در تاریخ اسلام، این هم اتفاق افتاد.
هر چند قضیه عکاسی منتفی شد، اما آنچه که باید انجام میشد، شد.
این خاصیت بسیجیهاست.
خط شکنیم..
هر جا کار زمین بماند، برمیداریم. حتی اگر تجربه اولمان باشد.. آن هم به درستی کامل. درست مثل شهدا...