حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۸ شهریور ۹۶، ۰۹:۳۷ - :) (: :.
    دقیقا
  • ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۳۲ - ABOLFAZL :.
    :)

۱۰۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

به روزهایم مشکوکم... هر زمان احساس رضایتمندی از اتفاقات دارم دلهره ای یواشکی سرک می کشد به جشن شادی ام... درب اتاق دلم را نیمه باز می گذارد تا بی خبر و ناغافل و پا برهنه وارد جشن شود و همه چیز را خراب کند.... امروز حرفهایی از کسانی شنیدم که بارها به خودم می گفتم: آرام باش... چیزی نشده... حل میشود.
امروز باز هم برچسبی زده شد که سنگین بود...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۸
سر دبیر
واسه بعضیا کاری که می کنی میزارند به حساب، ناحسابی بودنت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۳۶
سر دبیر
امشب خیلی دلم میخواست بعد از شنیدن خبر "اول شدن کتابخونه مدرسه" با مدیریت من رو که در بین بیست مدرسه دیگه اتفاق افتاده باعث بشه از ته دل بخندم....
اما ... نشد...
دلیلش... وجود یک غم به پهنای یک دست آدم بزرگ روی صورت یه نوزاده....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۰۶
سر دبیر
در حالی پا به نوجوانی گذاشتم که داشتم خودم رو به دیگران اثبات می کردم. در حالی پا به جوانی گذاشتم که داشتم خودم رو به دیگران اثبات می کردم و در حالی در حال سپری کردن دوران جوانی ام که دارم خودم رو به دیگران اثبات می کنم می ترسم در حالی که دارم می میرم هم زمانی باشه که دارم خودم رو به دیگران اثبات می کنم.
مشترک مورد نظر هنوز اعتماد نکرده...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۵۹
سر دبیر
همیشه آدم وقتی میخواد کتاب بخونه یا درس بخونه به صورت کلی، تمام امراض سراغش میاد... طوری که یه برگه بر میداره و وصیت نامه می نویسه
یه درد دیگه هست به نام "سناریوتیسم مفصلی"
اصلن وقتی میری که بشینی یه سناریو بنویسی و بعدش بری واسه تولید کلن این بیماری رو میگیری در حدی که یه مورچه با افتخار میتونه پاش رو
روی گردنت بزاره و بگه "کشتمش"
:/
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۵۰
سر دبیر
آیین نامه ی تربیتی مان این ماده را بسیار درشت تر و پررنگ تر با خطی پر از کش و قوس و کلی رنگ های متفاوت نوشته است:
"همیشه خودت رو جای دیگری بزار"
برای همین است دوست ندارم به کسی دروغ بگویم. و دوست ندارم کسی به من دروغ بگوید اما اکثر اوقات و اکثر اکثر اوقات قسمت اول فقط رخ میدهد.
راستی چقدر بد است به یک چیز عادت کنی... صداقت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۴۳
سر دبیر
از زمانی که عمیق تر به زنده بودن و حق زندگی داشتن موجودات فکر می کنم نسبت به حیوانات دل رحم تر شده ام.... منظور همان موجوداتی ست که زمانی از چندین فرسخی چندشم میشد اما الان زندگی مسالمت آمیز را با آنان خواستارم...
راستی یه سوال:
ما آدما نسبت به هم دیگه چه دیدی داریم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۸
سر دبیر

دلم به تمنا نشسته است مثل آن پیرزن دست فروشی که نگاه در قدم های رهگذران دارد و آهی می کشد از سر بی اعتنایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۵
سر دبیر

بیست و هشت سالگی سن خوبی نبود... کاش زمان به عقب بر میگشت . بر میگشتم به مرداد 1394 و متوقف می شدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۵
سر دبیر

سرما را دوست دارم نه به دلیل این که از گزند گرما بدور باشم بلکه در سرما با چادرم صمیمیتی نزدیک رقم می زنم و تنها اوست که در پیچ و خم کوچه ها و خیابان ها، جلوی دهانم قرار می گیرد و با آن حرف می زنم.... و تنهایی هایم را پر می کند. سرما را دوست دارم چادرم را دوست تر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۴
سر دبیر