نقل است که گفتند تب سلفی در همه جا شدید است
گفتم: نه!!!!
گفتند: آری
دیدم: طرف نزدیک بود بره زیر قطار توی مترو بعد دست از سلفی گرفتن بر نمیداشت
نقل است که گفتند تب سلفی در همه جا شدید است
گفتم: نه!!!!
گفتند: آری
دیدم: طرف نزدیک بود بره زیر قطار توی مترو بعد دست از سلفی گرفتن بر نمیداشت
بهش گفتم همه چی قبوله؟
گفت اره
گفتم مشکوکی
گفت نه
گفتم باور نمی کنم
گفت عه
امروز باور کرد که مشکوک می زنه
داشتم توی گوشیم پیام میدادم بعد دیدم کناریم زل زده به گوشیم و از تعجب چشاش از سایزش خارج شده و دو ایکس لارجه
بعد پیامم رو دوباره خوندم ببینم چی نوشتم که این بنده خدا اینطوری شده؟
آخه پیام "سلام دیرتر میرسم " تعجب داره؟
توی کلاس یادداشت نویسیمون رسیده بودیم به مبحث تیترزدن
تمرین کلاسی شروع شد... استاد یه متنی رو میخوند و قرار بود ما تیتر بزنیم
بعد تیترها رو روی تخته می نوشت... خوشبختانه از ابتدا تا انتهای کلاس نفر اول در تیتر زدن بودم.... تمام کلاس به تیترهای من رای مثبت می دادند... حتی استادمون خودش هم به من رای میداد و هم تیتر خودش رای نمی آورد...
شغلم مشخص شد... کارشناس تیترزدن
قراره بعد از ماه رمضان بریم اردو جهادی
واسه این که خیلی پیشرفت کردیم توی کار استادمون میخواد غرورمونو از بین ببره ... البته غرور نداریم هنوز ولی خب واسه پیشگیریه....
اما اردوی جهادی، لذت بخش ترین کاره...
شماره ش رو پیدا کردم... به من گفتند خیلی آرومه... نترس از صحبت باهاش... فقط توکل کن و به نام همون شهید، برو جلو...
شنبه؛ تقابل صدا به صدا....
امروز هر کاری کردم که تهیه کننده با استعفای من موافقت کنه نکرد که نکرد
ظاهرن شهدا هنوز از اصلاح من و هدایت شدنم به راه راست نا امید نشدند....
امروز مصاحبه با پدر شهید داشتیم...
طبق روال همیشه عکاسی و تصویربرداری با من بود...
و طبق روال همیشه ابتدای هر برنامه، توکل به همون شهیدی که خونواده ش مهمان هستند... این بار متفاوت تر از همیشه رقم خورد...