ننه قصه گو
دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۷ ق.ظ
اولین بار بود که به من میگفتن: خانوم قصه گو... :)
همه جا سر سبز بود، ظاهرن هوای تازه ی صبح، کیف خدمتکار مدرسه رو کوک کرده بود تا در و دیوار رو آبیاری کنه... صدای بچه ها و معلم ها از کلاس ها می زد بیرون، و توی حیاط مدرسه می پیچید... (بچه ها، یادتون باشه دو بعلاوه دو میشه چهار، میشه چند؟ چااااااااااااااااااار، آفرین دخترای گلم)
و طبق برنامه قرار بود، با این وروجک های شیطون و دوست داشتنی، برنامه ی قصه گویی داشته باشیم. شش پایه یعنی شش سطح سنی
همه جا سر سبز بود، ظاهرن هوای تازه ی صبح، کیف خدمتکار مدرسه رو کوک کرده بود تا در و دیوار رو آبیاری کنه... صدای بچه ها و معلم ها از کلاس ها می زد بیرون، و توی حیاط مدرسه می پیچید... (بچه ها، یادتون باشه دو بعلاوه دو میشه چهار، میشه چند؟ چااااااااااااااااااار، آفرین دخترای گلم)
و طبق برنامه قرار بود، با این وروجک های شیطون و دوست داشتنی، برنامه ی قصه گویی داشته باشیم. شش پایه یعنی شش سطح سنی
یک مدرسه ی جدید، یک تجربه ی جدیدتر، یه حس خوب....
۹۶/۰۷/۰۳