حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۸ شهریور ۹۶، ۰۹:۳۷ - :) (: :.
    دقیقا
  • ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۳۲ - ABOLFAZL :.
    :)

۱۰۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

اگر حمیده ای رفت؛ خدا به من یک حمیده ای داده که بهترین خواهر واسه منه...
بخاطر حضورش لحظه لحظه خدا رو شکر می کنم...
کسی هست که هیچ وقت حرفی رو یک طرفه نزده. .... به روز حرف میزنه در حالی که خدا رو هم کنار تمام حرفها و تصمیماتش داره.
ای کاش منم بشم حمیده...
دوستت دارم خواهر خواهرتر از هر خواهری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۰۷
سر دبیر
دیروز غر می زدیم از سختی امتحان آن روز... و امروز دلمان هوای سختی امتحان دیروز را دارد.
چرا که امتحان امروز بی نهایت سخت تر است. آیا فردا حسرت امتحان امروز را نخواهیم داشت؟
چ کسی می داند؟
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۵۵
سر دبیر
اینقدر به خواستنی ها نرسیدم که کم کم به این یقین رسیدم که دنیا پر است از چیزهای خواستنی و نرسیدنی
و بی اعتبارترین جمله ی دنیا "خواستن، توانستن است"
و بالعکس چیزهایی را که نمیخواهی به راحتی به دست می آوری.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۳۹
سر دبیر
همه چی یه تاریخ انقضاء داره الا بغض کهنه و قدیمی من...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۵
سر دبیر
تعداد افرادی که در مقابل فهمیدن دارند مقاومت می کنند روز به روز بیشتر میشه این آمار نگران کننده س
:/
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۱۸
سر دبیر
هیچ وقت هیچ کسی متوجه نمیشه که چرا حاجی شده تکیه گاهم...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۵۷
سر دبیر
گاهی اینقدر به حرفهایی که نمیخواهم بزنم فکر می کنم که حرفی برای زدن نمی ماند...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۳۹
سر دبیر
"به نوشتن که عادت کنی ... حرف زدن یادت میره..."
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۳۸
سر دبیر
دردهایم درد می کند....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۳۵
سر دبیر
دیروز کاری رو خالصانه انجام دادم... و تمام اون چیزی رو که باید رعایت می کردم رو عملیاتی کردم...
تصویربرداری از سرود همگانی مدرسه....
اما شب متوجه شدم دوربین فقط عکس می گرفته در حالی که همه چیز نشون میداد داره فیلم می گیره
امروز صبح همه آشفته بودند که وای فلان شده و بهمان شده و محاله که ضبط مجدد کنیم.
اما من آروم بودم اولین باری بود که هیچ استرسی نداشتم.... رفتم اتاقم
و فقط یه حرف به خدا زدم.... خدایا تو خودت میدونی که تمام جوانب رو رعایت کردم و قصوری چه عمدی و غیر عمدی نداشتم... اما نمیدونم چرا اینطوری شد... پس خودت جمع کن قضیه رو...
یه دفعه درب اتاق باز شد و گفتند مشکلی نیست ... هماهنگ شده بریم واسه ضبط مجدد
خداجون ممنون که هوامو داری...
میشه یه جای دیگه هم هوام رو داشته باشی؟
خودت میدونی کجا... فقط آمینش با من
الهی آمین
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۱
سر دبیر