(به کنایه بخونید)
بد نباشد کتاب نمی خونم جدیدنا
://
جدیدنا هر وقت با خودم می خوام حرف بزنم باید از قبل وقت بگیرم
بیچاره من
چقد من منتظره با خودم صوبت کنه
من نره معتاد بشه بیفته توی جوی آب؟!
از وقتی یاد گرفتم که دغدغه هام باید در راستای دغدغه های حضرت آقا باشه
دلم بدجور برا آقا تنگ شده...
یعنی میشه یه روزی همای سعادت روی شونه های من بشینه و از نزدیک حضرت آقا رو زیارت کنم؟
یعنی میشه قبل از مردنم حضرت آقا رو ببینم؟
بعد بهشون بگم آقا تا جایی که تونستم عَلَم فرهنگ و علم و اندیشه ی کشور رو دارم می برم جلو
بهشون بگم تا زمانی که نفسم بیاد و بره هستم در رکاب شما
بهشون بگم فدایی شما هستم و خواهم ماند...
بهشون بگم منم سرباز شما توی میدون جنگ نرم....
بهشون بگم که چه کارا کردم و کیا زمینم زدند ولی فقط به خاطر شما و به عشق شما از زمین بلند شدم و بدون توجه به زخم هام به راهم که میدونم خشنودی خدا و امام زمان و شما در اونه قدم هام رو محکم تر برداشتم
امروز دوستم گفت "موضوع پایان نامم رو اولش دوست نداشتم ولی الان خیلی دوستش دارم"
گفتم: میگن علاقه بعد از ازدواج به وجود میاد. دیدی شد!؟
من: :p
دوستم: 0- 0
پایان نامه: :/
بعد الان من که موضوع پایان نامم رو قبل از تصویب دوست دارم ینی بعدش ازش متنفر میشم؟؟؟
ینی طلاق علمی رخ میده؟؟؟
دیشب توی اتوبوس یه خانم میان سالی بود که به سختی و تحت فشار جمعیت داشت روزنامه می خوند
اتوبوس ترمزی زد و بنده خدا بدجور تکان خورد
یه خانومی بهش گفت: خب چرا اینطوری؟ نخونید ببرید خونه بخونید الانم که شبه دیگه راحت و با خیال آسوده بخونید
خانومه گفت: آخه شوهرم با کتاب و روزنامه مخالفه. به هیچ عنوان نمیزاره من کتاب بخونم یا روزنامه حتی. برا همین یواشکی این کار رو می کنم
سوژه ی خوبی بود... میشد از دل این سوژه یه کار هنری خوبی درآورد
شوهر این خانوم دیدنیه... کسی که با فرهنگ مخالفه...
یعنی چی آخه؟!! دو نفر دیگه مثل این آقا ضد فرهنگیانه برخورد کنند سرانه مطالعه بقدری کاهش پیدا می کنه که میرسه به ثانیه ای یه کاراکتر....
نکنید این کارارو
دو روز پیش توی کلاس نقدمون، داشتیم در مورد فیلم .....صحبت می کردیم و نقدش می کردیم.
درسته محتواش علیه ما بود اما خیلی زیرکانه کار کرده بود کارگردانش
از یک عکس (تصویر یک میمون با یک انسان در حالی که همو دوست داشتند) تحلیلی این چنینی بیرون اومد که:
کشورهای متمدن غربی به ماها دارند می گند که هی فلانی ها شما همین یه ذره تمدن رو هم از ما دارید... (یعنی سواد و...)
این همه توهین می کنند به ما بعد مدام در حال وارد کردن سنگ پا به کشوریم
یعنی ما الان لنگ یه سنگ پاییم؟؟!!!!!
دیروز با یکی از بچه ها رفتیم که سناریوی مجری ها رو تکمیل کنیم و یه کمم تمرین داشته باشیم برا این که دیگه هفته آینده بریم برای ضبط...
من متن رو می گفتم اون فقط می نوشت
در کمال تعجب دیدم هنگام نوشتن داره تشدید می زاره و حتی فاجعه تر این که کسره و فتحه و ضمه هم می زاره و ....
بهش گفتم خوبی؟ عزیزم برای کلاس چندم داری می نویسی شما؟
گفت: ای وای من! چرا اینطوری می نویسم؟!
گفتم چیزی شده؟ ریست فکتوری شدی؟
گفت: میدونی آخه من مشق های داداشم که کلاس سومه می نویسم برا همین تاثیر گرفتم
من: :/
اون: :(
سناریو: :)
بهش گفتم درسای دانشگاهتو اگر همین اندازه عمیق بخونی قول میدم شاگرد اول کل ایران بشی
بنده خدا نمیدونست بخنده یا خجالت بکشه
و یه نکته دیگه هم که میشه از این رخ داده کشید بیرون اینه که ما که خودمون می نوشتیم طوری که بعد از نوشتن باز وقت میزاشتیم گره انگشتامونو باز می کردیم شدیم این....
بچه های الان که همین زحمتم نمیکشند چی میخوان بشند؟؟؟؟
اینقد در علم داریم غرب زده میشیم که یادمون رفته قرآن انسان رو از خلقت آدم و حوا می دونه
و مدام میایم زیر بیرق داروین و نظریاتش... بعد وقتی از صاحبان فکر می پرسی خب الان ما کدومو باور کنیم؟ از طرفی جهل در فهم مطالب قرآن داره و رودرواسی در مقابل قرآن و از طرفی بقدری حرف داروین رو قبول کرده که نمیدونه چطوری بزندش کنار
اینه که نیاز به یه جهاد اعتقادی داریم... جهادی که باعث میشه کتابهای درسی ما از لوث وجود این جور چرندیات داروین پاک شود