همیشه پای یک سخنرانی در میان است
يكشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۲۴ ب.ظ
همه چیز از یه سخنرانی شروع شد
امروز به نمایندگی از گروه خانوم ها در اون همه جمعیت و مقابل تمام رئیس و روسای پروازی، سخنرانی داشتم.
نوبت من رسید. من دو برگه آچار برای خودم حرف نوشته بودم اما در کمال ناباوری دقیقه نود دیدم همه ی افراد نماینده صحبت های بنده رو اعلام کردند.
من مونده بودم که چی بگم
دیگه توکلها و توسلها شروع شد. هر چی به مسئول خانوما می گفتم بابا یه چی بگو بگو که من حرفی ندارم و اینا. از دور اشاره می کرد که : یه کاریش بکن... یه دفعه یاد دردهای خودم افتادم
منم شروع کردم از این که دغدغه های خانوم ها ایناست و فلان. بعد از حرفای من یه نفر از خانوم ها تایید کردند و نفس راحتی کشیدم.
و آخرش یه اتفاق خیلی قشنگ افتاد....:)
امروز به نمایندگی از گروه خانوم ها در اون همه جمعیت و مقابل تمام رئیس و روسای پروازی، سخنرانی داشتم.
نوبت من رسید. من دو برگه آچار برای خودم حرف نوشته بودم اما در کمال ناباوری دقیقه نود دیدم همه ی افراد نماینده صحبت های بنده رو اعلام کردند.
من مونده بودم که چی بگم
دیگه توکلها و توسلها شروع شد. هر چی به مسئول خانوما می گفتم بابا یه چی بگو بگو که من حرفی ندارم و اینا. از دور اشاره می کرد که : یه کاریش بکن... یه دفعه یاد دردهای خودم افتادم
منم شروع کردم از این که دغدغه های خانوم ها ایناست و فلان. بعد از حرفای من یه نفر از خانوم ها تایید کردند و نفس راحتی کشیدم.
و آخرش یه اتفاق خیلی قشنگ افتاد....:)
۹۵/۱۲/۲۲
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.