یک چفیه... یک خاطره
پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ
دیروز رفتیم ویلچر حاجی رو پس بدیم اما متاسفانه یادمون رفت که چفیه بنده خدا رو بهش بدیم
مسیج زدیم بهشون ایشون فرمودند که نیازی نیست...
حالا میخوام قابش کنم بزنم به دیوار اتاقم که یادم باشه آنچیزی رو که باید یادم بمونه...
یاد این جمله افتادم:
حاجی باید حاجی باشد (که ایشون واقعن بودند)
و نیز...
آخوند باید روحانی باشد
دانشجو باید دانشجو باشد
...
۹۴/۰۶/۲۶
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.