برای ماندن باید رفت
سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۵ ب.ظ
در مورد کتاب
کتاب "رفتن برای ماندن" چکیدهای از قلم بانو ریحانه خوش طینت و تحت نظارت مرکز اسناد انقلاب اسلامی داستانیست از زندگی شهید مهدی رجب بیگی، که ابعاد شخصیتی این شهید بزرگوار را بیان کرده است. کتابیست جالب و جذاب. داستان از تولد تا شهادت است. از طنازیهای مهدی میگوید، از نوشته هایش از اشعارش. نویسنده با ذوقی هنرمندانه در کمترین صفحات ممکن، چنان به معرفی شخصیت پرداخته، که رفته رفته حس میکنی که دیگر نمیتوانی صفحات شهادت را بخوانی. حسی برادرگونه پیدا کرده ای. داستان میشود شهادت نامهی برادر...
"شهر دامغان، دوم مرداد 1336 درست ظهر عاشورا، همان گوشه ی اتاق به دنیا آمد" نامش مهدیست. مهدی رجب بیگی.... تولد....
کتاب حاضر میگوید، از سخنهای دل همراهانش، خانواده اش، دوستانش، و حتی خودش را از قلم خودش معرفی میکند...
"دانشجو بود، اهل قلم، شاعر، طنزپرداز، تحلیلگر مسائل سیاسی روز، بیشتر از همهی اینها معلم!." چقدر قلمش با دستانش آشنا بود و سخنانش به دهانش میآمد. و تربیونهای نماز جمعه با صدای او انسی عجیب گرفته بودند. و بلندگوهای خیابان نیز با اشعارش. همان شعر معروف... آماده نبرد آتشینیم، خون می دهیم، حماسه آفرینیم، پتک کوبنده ایم، موج توفنده ایم مرگ به کارتر، مرگ به کارتر....
میگفتند مهدی "معمای عاشورا" را خوب فهمیده بود. محبوب دلها... و به راستی، چقدر شبیه حاجی ابوترابی بود. عامل به علم خمینی. اهل تعبد. عبادتهای پنهانی. قناعت را خوب میفهمید. وقف شده بود برای انقلاب. عاشق سرودهای انقلابی بود... و هر جا پای دفاع به میان میآمد کوتاهی نمیکرد. و بنا به گفتهی اطرافیانش "مهدی مال دنیا نبود، آسمونی بود"... سرانجام....
زمان رفتن فرا میرسد باید بروی تا بمانی. معبرش زمین است و مقصدش آسمان. اینجاست که رسم جهاد، رها کردن است و رفتن. "پایت را که از کفش دنیا بیرون آوردی، راهی ات میکنند... فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی ".... شهادت....
این آدرس را بخاطر بسپار "بهشت زهرا، قطعه ی42، ردیف 4، شماره 27، مزار شهید مهدی رجب بیگی"
برگرفته از سایت: http://enghelab.aqr.ir/
۹۴/۰۵/۲۰