حاشیه نگاران
این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید
طبقه بندی موضوعی
-
تولیدات...
(۷)-
روزنگاشت
(۲) -
دلنوشته
(۴) -
شعر
(۱) -
صوتی و تصویری
(۱)
-
-
آموزشی
(۳)-
نویسندگی
(۳)
-
-
کتابخانه
(۴)-
دفاع مقدس
(۲) -
رمان و نمایشنامه و داستان
(۲)
-
بایگانی
- آبان ۱۳۹۶ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۱)
- شهریور ۱۳۹۶ (۸)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۶ (۱۳)
- خرداد ۱۳۹۶ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۳۵)
- فروردين ۱۳۹۶ (۷۷)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱۰۶)
- دی ۱۳۹۵ (۵)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱۸)
- تیر ۱۳۹۵ (۶۶)
- اسفند ۱۳۹۴ (۲)
- دی ۱۳۹۴ (۹)
- آذر ۱۳۹۴ (۳۲)
- آبان ۱۳۹۴ (۵۰)
- مهر ۱۳۹۴ (۲۹)
- شهریور ۱۳۹۴ (۲۴)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱۶)
آخرین مطالب
- ۹۶/۰۸/۱۹مقصر کیست
- ۹۶/۰۷/۰۳ننه قصه گو
- ۹۶/۰۶/۲۸کتاب و فانتزی هایش
- ۹۶/۰۶/۲۷دستتو یکی دیگه گرفته
- ۹۶/۰۶/۲۷یک گفت و شنود
- ۹۶/۰۶/۲۲باز هم فاقد مخاطب
- ۹۶/۰۶/۲۲فاقد مخاطب
- ۹۶/۰۶/۲۲هر موسیقیی، موسیقیی نیست
- ۹۶/۰۶/۲۲بدون مخاطب
- ۹۶/۰۶/۱۴تعلیقات زندگی
آخرین نظرات
- ۳ مهر ۹۶، ۰۸:۴۳ - :) (: :.موفق باشی
- ۲۸ شهریور ۹۶، ۰۹:۳۷ - :) (: :.دقیقا
- ۶ مرداد ۹۶، ۲۰:۰۰ - Mr. Moradiچرا جایی رو ندارم که برم؟
- ۱۲ تیر ۹۶، ۱۳:۱۶ - Mr. Moradiحالا نمیدونم آن جبهه ، منظور کدوم ...
- ۱۱ تیر ۹۶، ۲۱:۴۱ - 00:00 :.اشک برای چی ؟
- ۱۱ خرداد ۹۶، ۱۸:۴۳ - سیده فاطمه موسویهوم؟ من خودمم این مدل پستایی ...
- ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۴۷ - ABOLFAZL :.چقدر خوب
- ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۳۲ - ABOLFAZL :.کدوم نیمکت
- ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۳۲ - قالب رضابیا یا نیا؟...
- ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۳۲ - ABOLFAZL :.:)
(نقل به مضمون)
به قول حضرت آقا: در قدیم شاگرد در مقابل استاد دو زانو می زد
ولی الان از وقتی که اخلاق علمی، غربی شده معلم ها توسط دانش آموزان کتک می خورند
(دیدار روسای دانشگاه ها با حضرت آقا / 94/8/20)
روز به روز به این دیالوگ مختار بیشتر بر میخورم در جامعه:
"و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین . . ."
"و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین . . ."
جمعه سیاه به آخرین روز از ماه نوامبر گفته می‌شود که مردم برای خرید اجناس حراج شده به سمت فروشگاه‌ها حمله می‌کنند و به فجیع‌ترین شکل اجناس مورد نظر را به خانه می‌برند!
اینجا سرزمین بافرهنگ‌هاست/ فحش، مشت و لگد برای یک مشت دلار!
آغاز یک کتاب خوش خوان...
حضرت یار: کتابی در مورد خاطرات حضرت آقا در مورد خودشون از زبان خودشون...
مقدمه ی جالبی داره
نویسنده کتاب یا بهتر بگم گردآورنده ش آقای علی اکبری هستند
امروز کلاس .... داشتیم. استاد یک طرح رو نشون دادند که پوتین های یک سرباز بود و دوبال هم در کنار اونها و در اطرافش کلی کفش معمولی
بعد گفتند این چه مفهومی می رسونه؟
منم گفتم: فخلع نعلیک انک بالوادی المقدس طوی...
پایت را که از کفش دنیا درآوری... رهایت می کنند....
بعد استاد گفتند نظر همه یه طرف نظر شما یه طرف....
به این می گند ترکیب هوشمندانه
یه کم از خودم تعریف کردم...
بعد گفتند این چه مفهومی می رسونه؟
منم گفتم: فخلع نعلیک انک بالوادی المقدس طوی...
پایت را که از کفش دنیا درآوری... رهایت می کنند....
بعد استاد گفتند نظر همه یه طرف نظر شما یه طرف....
به این می گند ترکیب هوشمندانه
یه کم از خودم تعریف کردم...
تصمیم گرفتم که گوشیم رو خاموش کنم تا دیگه کسی پیام نده که من دارم می رم کربلا
از شدت حسرت تصمیم گرفتم حلالشون نکنم...
پ. ن.: ندای شیطان درون....
از شدت حسرت تصمیم گرفتم حلالشون نکنم...
پ. ن.: ندای شیطان درون....