امشب دنبال یه صفحه ای می گشتم که قبلن بوک مارک کرده بودمش
وارد بوک مارک مرورگرم شدم
خط فکریمو دیدم...
از سال 90 که لپ تاپ دار شدم تا الان کلی فرق کردم. پخته تر شدم.... اینو هیستوری مرورگرم تایید می کنه
امشب دنبال یه صفحه ای می گشتم که قبلن بوک مارک کرده بودمش
وارد بوک مارک مرورگرم شدم
خط فکریمو دیدم...
از سال 90 که لپ تاپ دار شدم تا الان کلی فرق کردم. پخته تر شدم.... اینو هیستوری مرورگرم تایید می کنه
نمیدونم چرا جدیدنا با تکنولوژی در حال گیس و گیس کشی هستم
شیطونه میگه بیا برو توی غار روی دیوار نقاشی بکش و با دود با دیگران ارتباط برقرار کن
://
به تعدادی مورچه جهت حضور در لنز دوربین در راستای ساخت یک مستند تمرینی برای کلاس تدوین نیازمندیم
چی شد!!! خودمم متوجه نشدم چی نوشتم
امروز به یه نشست دعوت کردم خودم رو
توی این نشست دو نفر آمریکایی بودند که یه صحبت هایی کردند.
میگفتند تحریم ها رو برداشتند بیشتر مراقب باشید
نشید مثل قذافی که درب های کشورش رو باز کرد بعد اومدند دوستانه خودشو اعدام کردند
البته یه نکته مهم بگم که:
حضرت آقا بارها تاکید کردند که مراقب فتنه های آمریکا باشید.
امروز از ساعت سه عصر تا هفت و رب رفتم نمایشگاه کتاب
وای خدای من فقط کتاب خریدم
چنان سرحال شدم که دیگه اون خمودگی قبل رو نداشتم
واقعن کتاب ِ خونم اومده بود پایین
رفتم کتاب تزریق کردم
از همون اول به رشته ی دانشگاهم علاقه ای نداشتم
دلم میخواد یه تئوریسین رسانه بشم
از همون اول خلقتم اگر کسی به من میگفت خداحافظ ، بند دلم کنده میشد
الانم هر کسی هر زمانی با صوت یا تصویر یا نوشتار به من میگه خداحافظ ، افسرده و عصبی میشم.
یه جا خوندم (چندین سال پیش) باید بگید به امید دیدار و در پناه حق
یه چند هفته ای هست که کتاب نخریدم حالم بدجور خرابه
امروز سه بار رفتم کتابفروشی مذکور بسته بود
فردا بعد از دانشگاه حتمن باید برم اگر نه می میرم.
دلم هوای شهید آوینی رو کرده. ای کاش بودند. چقد دلم هواشو کرده.
تنها چیزی که آرومم کرده توی این مدت کتابهای ایشون بوده. وقتی کتابهاشونو می خونم، انگار دارند با من صحبت می کنند. از روزگار می گند. از همه چی. از جهان و اتفاقاتش.
و چقدر با هم، هم دل و هم زبانیم.
:(
برا بعضی ها نباید محبت و لطف به خرج بدی
اگر این کار رو کردی... وظیفه ت تلقی می کنند
بعدشم انگار فلج مغزی هستی. حتی تعیین تکلیف هم می کنند برات