حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

حاشیه نگاران

این وبلاگ شیمیایی ست به آن دست نزنید

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۸ شهریور ۹۶، ۰۹:۳۷ - :) (: :.
    دقیقا
  • ۵ خرداد ۹۶، ۲۲:۳۲ - ABOLFAZL :.
    :)

یک روز بد

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ
تصور کن دلت گرفته و غم سنگینی روی قلبت سنگینی می کند.... داخل اتوبوس نشسته ای، اتوبوس اردوی بچه ها و تو تقریبن کنار راننده بدور از هیاهوی بچه ها از سر اجبار و جا نبودن و حوصله نداشتن در نشستن بین آن همه هیاهوی کودکانه، از شیشه ی بزرگ اتوبوس بیرون را نگاه می کنی.... باران می بارد... راننده تا جایی که توان دارد شیشه ها را با شیشه پاک کن ماشین شفاف می کند و آن قسمت داخلی ماشین را با دستمال تمیز می کند..
-خانوم لطف می کنید اون شیشه ی اونطرف رو بخارش رو با این دستمال کاغذی تمیز کنید؟
و تو بدون کمترین حرفی فقط دستمال را می گیری و تمیز می کنی و کثیف شده ی آن را به خود راننده تحویل می دهی
رادیو روشن است.....
گوینده رادیو اعلام می کند...
- خب شنوندگان عزیز و همراهان ارجمند توجه شما رو به شنیدن یک تصنیف زیبا از آقای سالار عقیلی جلب می کنم..
تو خوب میدانی سالار عقیلی کمی دست به غمگین خواندنش خوب است... ترس داری...
قبل از این که شروع کند خدا خدا می کنی وضع از این که هست بدتر نشود.. باران + غم + شیشه های بخار گرفته + اتفاق ِ افتاده....
که ناگهان حجت بر تو تمام می شود.
تصنیفی به ابتدای این شعر:
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که بر خاست مشکل نشیند
و تو می مانی اشک بریزی یا به خواننده تبریک بگویی که دقیقن حال تو را باز می گوید
و تو زیر لب شعر خودت را می خوانی...
من در خیابانی پر از خنده ، هی اشک می ریزم به آینده، ناراحتم  آقای راننده ، ناراحتم لطفن صدای ضبط....
غم ... باران ... شیشه های بخار گرفته... تصنیف سالار عقیلی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۵
سر دبیر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.