یک پست کاملن احساسی
چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۲ ب.ظ
اکثر وقتها دغدغه ام نمازم بود.. (اهل ریا نیستم)
مهر قشنگ...
سجاده ی آنچنانی...
تسبیح فوق قشنگ....
نه.... فایده ای نداشت که نداشت... این نماز به دلم نمینشست....
تا اینکه ...
اون روز اتفاق افتاد.... تصور کردم توی یه خونه زیر یه سقف... اجازه نماز خوندن دیگه ندارم...
اجازه وضو گرفتن دیگه ندارم...
کلن دین تعطیل...
عدو شد سبب خیر....
همین باعث شد امشب... پای سجاده فقط اشک بریزم و بگم خدایا شکرت که نماز میخونم...
۹۵/۰۵/۱۳